متن پادکست تولدی دیگر | جلسه بیست‌وپنجم: تفکیک‌ناپذیری دنیا و آخرت

نصیب!

پادکست تولدی دیگر...

جلسه بیست‌وپنجم: تفکیک‌ناپذیری دنیا و آخرت فایل صوتی

مَن كَانَ يُرِيدُ حَرۡثَ ٱلۡأٓخِرَةِ نَزِدۡ لَهُۥ فِي حَرۡثِهِۦۖ وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرۡثَ ٱلدُّنۡيَا نُؤۡتِهِۦ مِنۡهَا وَمَا لَهُۥ فِي

ٱلۡأٓخِرَةِ مِن نَّصِيبٍ (شوری، ۲۰) هركه خواهان نتيجۀ كارهايش در آخرت باشد، نتيجۀ

كارهايش را برايش بيشتر هم مى‌كنيم هركه هم خواهان نتيجۀ كارهايش در همين دنيا

باشد، به‌اندازه‌اى كه صلاح بدانيم به او مى‌دهيم و ديگر در آخرت نصيبى ندارد.

جلسه بیست‌وپنجم: تفکیک‌ناپذیری دنیا و آخرت

به تو فکر می‌کنم! در تاریکی شب‌ها!

به تویی که در تار و پود زندگی‌ام تنیده‌ای!

از خودم می‌پرسم: امروز چند گام برای تو قدم برداشته‌ام؟

چه اندازه برای تو تلاش کرده‌ام؛ نشستنم، برخاستنم، گفت و شنیدنم

برای تو بود؟ به راه تو بود؟!

به روزی فکر می‌کنم که دیگر این سقف‌ها و آدم‌ها نیستند.

فقط من و توییم. روبه‌روی هم. آن‌روز سربلندم یا خجالت‌زده و سر به زیر؟

آن روز می‌توانم خودم را نشانت دهم؟ می‌توانم زندگی‌ام را مرور کنم؟

خوب می‌دانم هر روزی که می‌گذرد، من به آن لحظه نزدیک‌تر می‌شوم

به لحظه تمام شدنم در زمین

و پیش گرفتن راه آسمان!

تو به گوشم خوانده بودی:

«هركه نتيجۀ كارهايش در آخرت را بخواهد، نتيجه را برايش بيشتر هم مى‌كنيم و هركه خواهان نتيجۀ كارهايش در همين دنيا باشد، به‌اندازه‌اى كه صلاح بدانيم به او مى‌دهيم و ديگر در آخرت نصيبى ندارد!»

از تو چه پنهان!

از بی‌نصیبی‌ام می‌ترسم. 

از تمام شدن وقت و لب به حسرت گزیدن!

از تنهایی وحشتناکی که بی‌تو به انتظارم نشسته است؛

از تنگناهای تاریکی که با کارهای خودم ساختمشان!

می‌خواهم قدم‌هایم را به یاد تو بردارم؛

می‌خواهم همه زندگی‌ام را به نیت تو جلو بروم.

من ساکن ابدی این خانه پست نیستم!

دل‌بسته لذت‌های ناپایدار و کوچک نیستم!

می‌خواهم برای تو بکارم؛ به یاد تو بذرهایم را به دل خاک بگذارم!

می‌خواهم باران رحمت تو بر زندگی‌ام ببارد!

یقین دارم در روز نزدیک، تو زمین بایر مرا گلستان خواهی کرد.

از هر بذر من، صدها درخت خواهی رویاند؛ هزاران گل به دامنم خواهی ریخت!

یقین دارم هر ذره کاری که به یاد تو انجام داده‌ام، خروار خروار برخواهد گشت!

تو پرکننده همه جاهای خالی هست! تو گسترده‌کننده همه چیزهای کوچکی!

همه بالا رفتن‌ها و پایین آمدن‌ها؛ همه دور شدن‌ها و نزدیک‌شدن‌ها همه و همه به یک عاقبتند!

عاقبت همه تویی!

و چه حسرت‌زده‌اند آن‌ها که در این دنیا تو را نادیده گرفته‌اند

آن‌ها که به متاع بی‌ارزش این زمین دل بسته‌اند؛ آن‌ها که خسران‌زده دنیا و آخرتند!

آن‌ها که از تو همین بهره‌های کوچک را خواسته‌اند؛ همین رسیدن‌های کوتاه و خوشی‌های بی‌ثبات!

خوب می‌دانم فردا روی پایه‌های امروز بالا می‌رود!

اگر غفلت کرده باشم،

اگر پشت گوش انداخته باشم،

اگر زمین را آباد نکرده باشم،

فردایم ویران است!

فردا مومنان راستین تو را خواهم دید،

که دسته‌دسته به بهشت جاویدت وارد می‌شوند

و فرشتگانت را که درود می‌فرستند بر آن‌ها؛

و کسی که تو را ندارد گوشه‌ای در آتش حسرت‌هایش خواهد سوخت!

آتشی که خودش به پا کرده‌؛ با دور افتادن از تو!

ای محبوب مهربان من!

ای خطاپوش نیک‌بین من!

دستم را بگیر قبل از آن‌که دستانم از تو کوتاه شود

من را بمیران، قبل از آنکه بمیرم!