پادکست تولدی دیگر...
جلسه یازدهم: توحید و نفی طبقات اجتماعی فایل صوتی
قَالُواْ ٱتَّخَذَ ٱللَّهُ وَلَدٗاۗ سُبۡحَٰنَهُۥۖ هُوَ ٱلۡغَنِيُّۖ لَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ إِنۡ عِندَكُم مِّن
سُلۡطَٰنِۢ بِهَٰذَآۚ أَتَقُولُونَ عَلَى ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ (یونس، ۶۸) بتپرستها ادعا مىكنند: «خدا
براى خودش فرزندى انتخاب كرده!» او منزّه از اين حرفهاست و از داشتن فرزند، بىنياز؛
چون آنچه در آسمانها و زمين است، فقط مال اوست شما هم دليلى بر درستىِ حرفتان
نداريد چرا از روى نادانى، چيزى به خدا نسبت مىدهيد؟!
جلسه یازدهم: توحید و نفی طبقات اجتماعی
برای تو رنگ و نژاد و شغل و طبقات آدمها، فرقی ندارد!
تو همه انسانها را یکدست و به یک چشم میبینی!
همه برای تو عزیزند.
اگر هم تفاوتی در خلقت ماست
اگر رنگ چهرهها و زبانها و ملیتها متفاوت شده
نه برای این است که کسی بر کسی یا قومی بر قومی برتر باشند!
چه فرقی میکند من در کدام محله به دنیا آمدهام؟
چه فرقی میکند پدرم چه شغل و مقامی داشته باشد؟
چشمهایم چه رنگی باشد، لاغر باشم یا چاق، زشت باشم یا زیبا،
ارزش من که به اینها نیست!
گفته بودی: ما درون را بنگریم و حال را…
نگاه تو به دلهاست!
که در سرم هوای کیست؟
که در دلم هوس چیست؟
دستهایم چه میکنند؟
پاهایم کجا میروند؟
چشمهایم به سوی چه میچرخند؟
گوشهایم چه میشنوند؟
تو مرا به خودم شخصیت میدهی!
تو مرا به روحم ارزش میدهی!
وگرنه زن و مرد، پایین و بالا، زشت و زیبا برای تو یکیست!
من این رسم را از تو آموختهام.
از تو که گفته بودی: با ارزشترینتان نزد منِ باتقواترین شماست!
آموختم که همه را به یک چشم ببینم و همه برایم عزیز باشند! همه را ارزشمند ببینم.
البته که باارزشترین در نگاه من هم کسی است که به تو نزدیکتر باشد.
ای کاش میتوانستم نگاه تو را روی دست بگیریم و همه جا جار بزنم!
که آی مردم ببینید این است خدای من!
خدایی که برای خودش فرزندی انتخاب نکرده!
همه بندگان اویند!
همه عزیز دل اویند!
همه نیازمند اویند
و او به همه کس و همه چیز بینیاز!
آی مردم چنین خدایی پرستیدنی نیست؟!
ای کاش همه ما این نگاه تو را داشتیم!
که یکدست همه را میدیدیم و جان آدمها به یک قیمت بود!
که اگر چنین بود دیگر کسی به کسی ظلم نمیکرد! دیگر کسی بالادست نبود دیگری فروافتاده!
این کلام توست که با مهربانی به گوشم میخورد: همه از توایم و به تو باز میگردیم!
به تو که آغوشت برای همه جا دارد؛ به تو که آسمانت برای همه یکرنگ است!
ای زیبایی که همه عزیزکردهات هستند!
تو بینیازی از هرچه بود و هست! نه فرزندی داری نه وابسته مادر و پدری!
آن چشمی که بندهای از تو را به حقارت نگاه بیندازد، کور کن
آن فکری که به ثروتداران و مقامدارانت ارج میدهد، دود کن
قلبم را پر کن از محبت دوستدارانت و خشم به دشمنانت!
که برای هر عشق و نفرتی، تو میزان و ترازویی!
ای مهربانترین!