متن پادکست تولدی دیگر | جلسه دوم: ایمان زاینده همراه با تعهدات عملی

وقت پریدن

پادکست تولدی دیگر...

جلسه دوم: ایمان زاینده همراه با تعهدات عملی فایل صوتی

إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَٱلَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَٰهَدُواْ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ أُوْلَٰٓئِكَ يَرۡجُونَ رَحۡمَتَ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ غَفُورٞ

رَّحِيمٞ (بقره، ۲۱۸)

البته مسلمانان واقعى و كسانى كه در راه خدا مهاجرت كرده و جنگيده‌اند، به لطف خدا

اميدوارند؛ زيرا خدا آمرزندۀ مهربان است.

جلسه دوم: ایمان زاینده همراه با تعهدات عملی

در سینه‌ام نوری روشن شده؛ سبز شده‌ام.

کبوتر به دام افتادهٔ دلم، دیگر آزاد است.

میله‌های قفس شکسته است و پای پریدن، سالم!

این‌جا همان جایی‌ست که حالم خوب است.

قلبم زنده است. تپش‌هایش را می‌شنوم.

عبور خون را در رگ‌هایم؛ جوانه زدنم را می‌بینم؛ قد کشیدنم را.

به نور ایمان، دنیایم روشن شده است.

دیگر وقت پریدن است!

پرندهٔ اسیری که از قفس آزاد شده، اگر نپرد، پرنده نیست!

باید به راه افتاد. باید سینه سپر کرد و عبور کرد.

باید دوید و خسته نشد.

راهی جز این نیست!

ما فقط به همین شرط آزاد می‌شویم؛ به شرط کوچ.

به شرط رهایی از قفس، به آسمان.

راه نجات این است.

باید کوچ کنم از این شهرهای ویرانه.

از کوچه‌های گناه‌آلود، خیال‌های زنگارگرفته، فکرهای به انحراف رفته.

باید کوچ کنم از هرچه که رنگ تو را به خود نداشته باشد.

بزرگوار بخشنده

بشارتمان داده‌ای به مهربانی‌ات؛

به آمرزش وسیع‌ات؛ به در آغوش گرفتن و پناه دادنت.

بشارت داده‌ای به آن‌هایی که روشنایی ایمان را از میان تاریکی‌ها یافته‌اند.

انتخاب کرده‌اند.

به سینه نشانده‌اند.

به آن‌هایی که روشنایی ایمانشان را محبوس به دل نکرده‌‌اند؛

که پرنده را از قفس آزاد کرده‌اند و قدم به مسیر گذاشته‌اند؛ هجرت کرده‌اند.

گفته‌ بودی: هجرت کنید! از تاریکی‌ها به سمت نور.

هجرت کنید از شهرهای مخروبهٔ هوای نفس. 

سختی‌اش را به جان بخرید.

محرومیت‌ها و ناکامی‌هایش را به شانه بکشید. 

دل بکنید از خانه‌هایتان.

از وابستگی‌هایتان.

از همهٔ بندهایی که سال‌ها شما را به دنبال خود کشانده‌اند.

بدوید در راه خدا. بسیار بدوید. نفس کم نیاورید. شانه خالی نکنید.

سرتان گرم نشود به زرها و زینت‌ها.

به لبخندها و گذرگاه‌ها.

نلغزید بر سر دوراهی‌ها. 

شک نکنید با زمزمه‌ها.

به دام نیفتید در شکارگاه‌ها.

هجرت کنید‍!

تو می‌دانستی نور وقتی اثر دارد که تابانده شود.

نوری که در حصار دیوارها گیر بیفتد هیچ جانی را گرم نخواهد کرد.

نور ایمان باید رها شود تا روشن کند.

گفته بودی: هجرت کنید تا نور ایمان به عمل‌تان کشیده شود!

خدای مهربان!

رحمت تو نزدیک است برای کسی که دست و دلش را یکی کرده؛

کسی که نور ایمانش او را به حرکت کشانده!

برای کسی که خشت روی خشت می‌گذارد تا بنای کاخ الهی بالا برود.

می‌خواهم دست بشویم از هر چه غیر تو …

دست در دست تو بگذارم.

که هر که چنین کند نه چیزی نگرانش می‌کند

و نه از چیزی می‌ترسد.