متن پادکست تولدی دیگر | جلسه بیستم: درباره ولایت (۱)

خانه عنکبوت!

پادکست تولدی دیگر...

جلسه بیستم: درباره ولایت (۱) فایل صوتی

مَثَلُ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَوۡلِيَآءَ كَمَثَلِ ٱلۡعَنكَبُوتِ ٱتَّخَذَتۡ بَيۡتٗاۖ وَإِنَّ أَوۡهَنَ ٱلۡبُيُوتِ

لَبَيۡتُ ٱلۡعَنكَبُوتِۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ‏(عنکبوت، ۴۱) حالِ بت‌پرست‌هايى كه به‌جاى خدا،

سرپرستی برای خودشان انتخاب کرده‌اند، مثل حالِ عنكبوت است كه با تارهايش خانه‌اى

ساخته است! اى‌كاش مى‌دانستند كه سست‌ترينِ خانه‌ها، خانۀ عنكبوت است!

جلسه بیستم: درباره ولایت (۱)

مرا ببخش! برای همه سست بودن‌هایم!

برای همه کشیده شدن‌هایم به رنگارنگی دنیا!

نمی‌خواهم هرچه و هرکه را رنگ و بوی تو را نداشته باشد!

آن‌که ابلیس نامیدی‌اش، تنها آن موجود وحشتناک میان آتش نیست!

ابلیس هرچیزی است که تو را نداشته باشد! هر بتی که مرا به خود مشغول کند و مرا با تو نخواهد!

هر فرمانی که به غیر تو دستورم دهد؛

هر تصویری که راه گناه تو را باز کند؛

هر صدایی که گوش‌هایم را محروم کند از صدای تو!

هر کلمه و جمله‌ای که بوی دور شدنم را از تو بدهد!

شیطان‌ها مدام به چشم و گوش و عقلم حمله می‌کنند،

مدام یورش می‌آورند به بدنه‌های ایمانم،

که تو را از من بگیرند!

می‌خواهند وابسته‌ام کنند به خانه ناامنی که خودشان در آن ساکن‌اند؛

به خانه سست روی آب که پی و ریشه ندارد؛

که به موجی خراب می‌شود.

گفته بودی:‌ «هر که به غیر تو ایمنی را طلب کند به خانه سستی دست‌آویز شده!

مثل عنکبوتی که به خانه‌ای که از تارهای نازکش ساخته دلخوش باشد!»

چه سست خانه‌ای‌ست خانه عنکبوت!

چه بیهوده دل‌بستگی‌ای‌ست، دل بستن به حمایت غیر تو!

جز تو چه کسی چرخاننده زمین و زمان است؟

ابر و باد و مه و خورشید و فلک به اشاره چه کسی در کارند؟

رفتن به راه شیاطین، برگشتن از مسیر توست!

رفتن به زیر یوق دشمنان تو؛ از دست دادن توست!

بلای جانم خواهند شد؛ آفت ایمانم خواهند شد.

آن‌قدر دور می‌شوم و آن‌قدر غرق می‌شوم

که دیگر نشانه‌های تو را نخواهم دید!

صدایت را نخواهم شنید!

دیگر کلمه‌های تو به جانم اثر نخواهد کرد.

دوست ندارم از کسانی باشم که الماسی می‌دهند و شیشه‌ای بی‌رنگ می‌گیرند!

بهشت را به کالای بی‌ارزش دنیا می‌فروشند!

جه بد معامله‌ای‌ست معامله با غیر تو!

لال باد زبانی که کسی را شریک تو بگیرد؛

که به ستایش غیر تو باز شود!

بسوزد دلی که به لذت‌های کوچک دنیا خوش باشد،

که گناه را آسان بگیرد!

تباه شود عقلی که به آرزوهای دور و دراز فکر کند!

اگر زیر چتر ولایت تو آمده‌ام

دیگر هیچ باد و بارانی در من اثر نخواهد کرد.

سرچشمه نور خواهم شد! سرچشمه روشنی!

سرپرست بی‌نظیر من، تکیه‌گاه محکم من!

بگیر از من، هرچه که تو را از من می‌گیرد!